در محضر حاج محمدرضا الطافی
گناه
آدم اگر میخواهد آدم باشد، باید آرام باشد. آرامش که پیدا کرد، میتواند عاشق شود و علاقهاش به حقیقت بیشتر میشود. آرامش که باشد، میتوان خود را مهار کرد. پس آرام باشیم تا آدم باشیم.
چشمچرانی نکیند. کسی که چشمچرانی میکند، گناه چشم او را به سوی خودش میکشاند (و اختیار چشمش دستخودش نیست) و یک عمر روح و جسمش با گناه پرورده میشود و چون میوهای گندیده، خریداری نخواهد داشت.
گوشچرانی نکنید که گناه حقیقت و معنویت را از شما میراند. گوشچرانی (یعنی) گوش دادن به موسیقی (حرام)، به ساز و آواز دنیا، به غیبت و بهتان، معرفت را از آدم دور میکند. کسی که از امر خدا برکنار باشد (و اطاعت نکند)، هرچه در این دنیا کار کند، برای خودش نکرده؛ برای اولادش کرده، برای دنیا و مردم دنیا کرده و عاقبت خودش با دست خالی و خجالتزده از دنیا خواهد رفت.
زبانچرانی نکنید؛ هم درددلتان را و حالتان را دیگران پی میبرند و هم کارتان میشود بدبختی؛ تهمت و غیبت. کسی که زبانچرانی میکند، هرچه خدا گفته باشد، میگوید «نه» و هرچه خودش بخواهد، همان میشود. سرانجامش هم این است که یک روز میبیند با خجالت باید از دنیا برود.
آرامش
آرامش در همه چیز خوب است؛ آهسته راه بروید تا به زمین نیافتید. آهسته حرف بزنید تا حرف اشتباه نزنید و بدانید که چه میگویید. آهسته بنویسید تا اشتباه ننویسید. (در عبادت هم همینطور است؛) آهسته عبادت کنید تا بدانید که چه کسی را عبادت میکنید. کسی که خدا را آهسته و با آرامش عبادت کند، تمام روح و جسمش در آرامش قرار میگیرد؛ همه هستی دنیا (و دلمشغولیهای آن) از او دور میشود و فقط خدا در کنار او میماند.
آهسته نماز بخوانید تا بدانید که در میخوانید. کسی که آهسته نماز بخواند و (حواس) خودش را بهتر جمع کند و مهار کند و خودش را از دنیا جد کند، میداند چه کسی را میخواند و چه کسی را صدا میزند. خدا هم همراه او خواهد بود. در رانندگی باید آهسته برانی تا تصادف نکنی. چیزی را هم که میخوانی و چه چیزهایی یاد میگیری و چه چیزهایی را باور میکنی.
عبادت
حرف دلمان را به خدا بگوییم؛ خدایی که مهربان و رئوف است. ما درد دلمان را به هرکس دیگر که بگوییم، به ما سرکوفت میزند و سرزنش میکند، ولی خداوند این طور نیست؛ اگر او را به یکتایی صدا بزنی، او تو را به بندگی صدا میزند. اگر با خدا باشی، خدا با تو خواهد بود. خودش فرموده که اگر دست به دامان من بگیری، دستت را میگیرم. اگر هم خدا را فراموش کنی و از او بگریزی و یاریاش نکنی، روزی (که به یاریاش احتیاج داری) تو را یاری نخواهد کرد.
زندگی دنیا بدون رضایت خدا، عاقبتش رنج است، ولی پایان بندگی برای خدا، گنج است. پس به سوی گنج برویم که از رنج بهتر است. به سوی راه راست و صراط مستقیم برویم. راه دست خداست و هدف هم خداست، ولی فرمان عبادت را دست ما دادهاند. ما از راه خبر نداریم و فقط هدف را باید گم نکنیم و فرمان را محکم بگیریم. یک آن غفلت، ما را از راه منحرف میکند. آدم فرمان را باید میزان بگیرد و فکرش به جای دیگر نرود و الا تصادف میکند. در این راه هرچه انسان پیش برود، هیچ میشود؛ هرچه بیشتر باور کند و بفهمد، هیچتر میشود و خودش را بیشتر نیازمند خدا میبیند. اما در عوض در برابر دشمنان خدا قدرتمندتر میشود.
توجه به خدا
خدا را آرام صدا بزنید تا آرامش بگیرید. با خدا آرام و بامعرفت و معنویت حرف بزنید. خدا را عبادت کنید و اطاعت کنید. عبادت او، اطاعت او، عبادت اوست. همه این کارها با آرامش باشد؛ دل به خدا ببندید و به دامان او چنگ بزنید.
اگر به سوی خدا بروید، سقوط نمیکنید. هرکس دل به درخت دنیا بست، درخت دنیا پوسید و فروریخت؛ یک عمر زندگی درست کرد، همه را ویران کردند. دنیا مال دنیاست. مال و ملک دنیا فقط چندروزی دست شماست، بعد از شما میگیرند و مال کس دیگری میشود.
هرکس عاشقانه خدا را صدا زد و امر او را پذیرفت، خداوند هم او را میپذیرد و همهجا صدای او را میشنود و اجابت میکند. خداوند انسان را اشرف مخلوقات خودش قرار داده و بالاترین درجات را برای انسانها پاکدل مقرر ساخته و راضی نیست که بندهاش ضایع شود. دوست دارد او را به درجات بالا ببرد.
این دنیا برای ما منزل و ماوا نیست. عالم به این بزرگی، جای هیچ کدام از ما نیست. از هر راهی بروی بسته است، غیر از «صراط مستقیم»... همهجا باید با خدا و به یاد خدا باشیم و شکر او را به جا بیاوریم. دست به دامان خدا بزنیم و یکدیگر را دعا کنیم و بدانیم که از چه کسی طلب میکنیم.
خضوع در برابر خدا
علی(ع) حجت خداست، ولی آنقدر در بندگی خدا پیش میرود که (در هنگام عبادت) از هوش میرود و غش میکند. پی میبرد که در برابر خدا هیچ است و مثل یک تکه چوب خشکیده روی زمین میافتد. اما همین که در برابر دشمنان خدا قرار میگیرد، سینه سپر میکند و قدرتمندانه میایستد.
مناجات
ای خالق کوه و دشت و بیابان، ای خالق زمین و آسمان، ای پروردگار دو جهان، خدای من! در دل شب تو بیدارم کردی، خبر دارم کردی، عاشقم کردی، عاشق و دیوانه شدم، در خانه تو مینشینم و چون پروانه پر میزنم. محراب تو مکان عشق است. خدای من! همه خوابند، تو بیداری؛ همه بیهوشند، تو هشیاری؛ همه بیاختیار افتادهاند و تو صاحباختیاری. «کلُّ ذائقهُ الموت» اما تو همیشه زندهای. خدای من! هیچکس ما را نمیبیند، تو میبینی؛ صدای مرا هیچکس نمیشنود، تو میشنوی؛ هیچکس از ما خبر ندارد، تو باخبری. به دریای رحمت تو رو آوردهام و دست به دامامن تو زدهام.
محراب
محراب عبادت، پایگاه آموزش است؛ در اینجا باید آموزش دید تا در امتحان دنیا قبول بشویم. محراب عبادت، جایگاه عشق و عاشقی است؛ در رحمت خداست. آنان که در محراب (عبادت) خدا خم شدند و صورت به خاک گذاشتند و خالقشان را لبیک گفتند، بردند و آنان که از این محراب کنار افتادند، در لجن افتادند و مردند. آنها بردند و پیروز شدند، و اینها در لجن گناه مردند...
محراب، استخری است برای شست و شوی گناهان. آدم بالاخره مرتکب اشتباه میشود، ولی برمیگردد و در محراب به خاک میافتد، صورتش را به خاک میمالد (و میگوید:) «خدا! من گناه کردم، مرا ببخش اشباه کردم.»
اینجا جای ملاقات با خداست، زیارتگاه است. اگر میخواهی خدا را زیارت کنی؛ به زیارت خدا بروی؛ همهجا با خدا باشی، در محراب (عبادت) خدا از خود بیخود شو! به زمین بیافت تا خدا دستت را بگیرد.
دنیا محراب (عبادت) خداست. ما وارد محراب شدهایم و روزی هم باید خارج شویم. باید کوچ کنیم، پس ببینیم در بساز خود چه داریم، باید بارمان را ببندیم. از اینجا باید خروج کنیم، به سرای دیگر کوچ کنیم، پس به ندای خالق هستی گوش کنیم و خروش کنیم؛ بارمان را ببندیم.
دوستان خدا
خوش به حال آنان که خدا را دیدند، صدای خدا را شنیدند و صدای لبیک همه موجودات را هم شنیدند. خوش به حال آنان که کلام خدا را به دل خریدند و از خدا دست نکشیدند؛ هرچند که در این دنیا رنج کشیدند، سرانجام به سرمنزل مقصود رسیدند.
کسی که میخواهد مالی برای فرزندانش بگذارد، هرقدر هم که دلسوز آنها باشد، اگر مال حرام در آن [=میراث] باشد، به اولادش ظلم کرده، والله ظلم کرده، به نسلها بعد هم ظلم کرده. به خودش هم ظلم کرده.
خوش به حال پدری که خدا را میشناسد و حق دیگران را میدهد و مالش را حلال میکند. دعاهای فرزندانش هم در حق او مستجاب میشود و خیرات فرزندش به او میرسد.
گناه جسم مانند فرودگاه است و روح مانند هواپیما. هواپیمای روح در فرودگاه جسم مینشیند. خداوند بندهاش را به مهمانی خود دعوت کرده و او باید روحش را به سوی خدا به پرواز درآورد. تا نفس قطع شود (و مرگ فرا رسد) هواپیما به پرواز درمیآید. اما اگر نقص فنی داشته باشد، سقوط میکند؛ «گناه» نقص فنی این هواپیماست. کسی که نقص فنی نداشته باشد، به مهمانی خالق میرود و آنجا روزی میخورد.
|