"شاخه توسل"
به طور نگاهانی تعادلم را از دست دادم و در حالی که خودم را کنترل کنم ولی باشتاب به زمین افتادم و سر تا پایم خاک و سنگریزه شد. دست ها را بر زمین گذاشتم و برحسب یک عادت همیشگی با ندای یا علی از زمین برخاستم و همچنان که زیرچشمی نگاههای مردمان افراد را میپاییدم، با خودم گفتم: چرا یا علی!! چرا همیشه در سختترین و دشوارترین کارها این نام مقدس را بر زبان میآوریم و از او مدد میجوییم. و یا اصلاً چرا هروقت با دوستان نزدیکم خداحافظی میکنم، حسن ختام همه روابطها و نشستن و برخاستها یا مکالمات تلفنی ما، ذکر "یا علی" است و چه زیبا است این اسم اعظم، و چه بس افتخا عظیمی است این زبانهای الکن را که نامی چون علی را بر خویش جاری کنند و من اینک، گریبان نحیف دوست عزیزم قلم را میفشارم و خون رنگینش را بر سفیدی دفترم میریزیم که چند کلامی از علی بگویم. یک علی میگویم و ذره ذره وجودم را غرق نورانیترین احساسها و لطیفترین لذتها مینمایم. و آیا این حقیر سراپا تقصیر را یارای سخن گفتن از آن وجود وصف ناشدنی و آن انسان کامل میباشد که کونین مات و مبهوت آفرینش اویند. مات و مبهوت تکتک ابعاد زندگی و شخصیتاش. از کیفیت میلادش گرفته تا شهادتش و علی را فقط علی میتواند وصف نامید و بس. از دست چون منی کار برنمیآید مگر پریدن از شاخهای به شاخه دیگر و همه این شاخهشاخه پریدنها نه از برای علی است یا وصف چون اویی. بلکه چشم داشت حقیری چون من است به خان کریمی چون او. تلاش یک کمترین است به خاطر نیمنگاهی و گوشه چشمی از سوی یک بیشترین و البته زندگی علی، جنگیدنش، عبادتش، خشم و محبتش، آن هنگام که بر مسند قضاوت مینشیند، 25 سال سکوتش و 5 سال حکومتش، سراسر این عمر پربرکت را که مینگری همهاش وصف علی است و چشم و گوشی عبرتآموز میخواهد که بیاموزد هرچه آموختنی است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...! کافی است برگ برگ کتاب تاریخ را ورق بزنی و انگشت حیرت بر دهانگیری که چگونه شود دراین وانفصا دنیای بیخداییها و جمالتها، چنین خاکی مرد افلاکی زندگی کند و بهتر است بگوییم زندگی ببخشد که آسمانها و زمین به خاطر وجود ایشان پابرجا است. او علی است، همان که کعبه دیوار شکافاند و پذیرای ما در بهترین مولود زمین گردید. همان که پشت غرور عبدودها را بر زمین میزد و خیبرها فتح نمود و در اوج توانایی و قدرت، صورت بر خاک عبودیت می نهاد و در نخلستانها سکوت شب را با ضجهها و نالههایش میشکست و کمیلی میخواند که اگر علی را نمیشناختی با خود میگفتی: این که ضجه میزند "ضجیج مومل لرحمتک" گریه میکند چون "بکاء الفاقدین و صراخ المستصرخین" گنهکارترین و جنایتکارترین مردم دنیا است. و اصلاً میدانی که چرا خورشید اینگونه میتابد و پرغرور در کنار این همه ستارگان نورانی که اندازهای بزرگتر از او دارند، عرض اندام میکند!؟ خورشید شرف دارد که 2 بار برای علی به عقب برمیگردد تا فضیلت نماز اول وقت علی را بازگرداند. دیگر بس است! حق داری بگویی که تو چقدر گستاخی که در برابر علی به زبان در کام نمیگیری...! من بیمایه کجا و سخن از عشق کجا لطف بی حد تو گستاخ بدین کارم کرد بهتر است به شاخه اصلی پرگشاییم که همان شاخه توسل است، همان شاخهای که تا هست، هستیم و خدا آن روز را نیاورد که از شاخه افتادهباشیم که هر چه داریم از علی و اولاد علی است. مادام که گدا صفت دست بردامان پاکشان میگیریم و از آبرویشان در درگاه خدا خرج میکنیم، پیروزیم و مالکان و وارثان حقیقی زمین...! کریمی نژاد
|